نوع مقاله : مقاله علمی-پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری مدیریت دانشگاه امام صادق علیه السلام، تهران. ایران
2 استادیار گروه مدیریت دولتی، دانشکده معارف اسلامی و مدیریت، دانشگاه امام صادق علیه السلام، تهران. ایران.
3 دانشیار گروه مدیریت دولتی، دانشکده معارف اسلامی و مدیریت، دانشگاه امام صادق علیه السلام، تهران. ایران.
چکیده
حکمرانی در مطالعات مغرب زمین و نظامسازی فقهی در مطالعات اسلامی، در زمرة آخرین تلاشهای علمی برای پاسخگویی به دغدغههای حوزه اداره امور عمومی به شمار میروند؛ امّا علیرغم توجه روزافزون به این دو مفهوم، عارضة ابهام در معنا، توأمان گریبانگیر آنان شده است. در بخش اول این پژوهش در تلاشی برای رفع این ابهام، با بهرهگیری از روش تحلیل مفهومی تقلیلگرا به واکاوی معانی این واژگان میپردازیم؛ با این تفاوت که در حکمرانی، با ادبیاتی متکثری مواجهیم که بهسختی میتوان، خاستگاه نظری و سیر تطور واحدی برای تأسیس و توسعه این مفهوم جستجو نمود؛ اما در «نظامسازی فقهی» میتوان تکیهی بخش قابل توجهای از رویکردهای موجود را به «نظریه شهیدصدر» معطوف دانست؛ به همین اعتبار در مراحل اجرای پژوهش، برای فهم معنای حکمرانی به راهبرد گونهشناسی و در نظامسازی فقهی (به دلیل مرکزیت نظریه شهید صدر)، به راهبرد مرکز-پیرامون تأکید میکنیم. با مقایسه مفاهیم حکمرانی و نظامسازی فقهی
در بخش دوم، با مقایسه تطبیقی این دو رویکرد، دلالتهای نظری هر یک برای ترسیم چارچوب کلی اداره امور عمومی اسلامی استخراج میشود. تأکید حکمرانی بر «پدیده اقتدار منتشر»، «مقوله تحقق»، «حلّ مسئله»، «رویکرد تدریجی» و «روش تجربی» در کنار دلالتهای نظامسازی فقهی بر «کشف محوری»، «قواعد کلان هنجاری»، «قواعد بنیادین»، «محوریت ولّی جامعه»، «نیازهای حقیقی انسان» و «حقایق ثابت در کنار امور متغیّر» میتواند زمینهساز چارچوبی تلفیقی، کارآمد و در عین حال مشروع برای اداره امور عمومی اسلامی باشد.
کلیدواژهها
موضوعات